محمد رضا محمد رضا ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات گل پسر (محمد رضا)

بردن پاهای کوچولوت به دهانت

پسر گلم این عکسای خوشگل رو در تاریخ 90/05/28 روز 18 ماه رمضان ازت گرفتم نگاه کن تازه یاد گرفتی پاهاتو ببری تو دهنت جااااااااااااااااانم اون پاهای کوچولوتو اگه بدونی چقدر خوشم میاد از این کارت هر وقت پاتو میبری سمت دهان کوچولوت من فوری باباجون رو صدا میکنم بیا نگاه کن و کلی کیف میکنیم از این صحنه دوستت داریم دلبندمان ...
29 مرداد 1390

بردن پاهای کوچولوت به دهانت

پسر گلم این عکسای خوشگل رو در تاریخ 90/05/28 روز 18 ماه رمضان ازت گرفتم نگاه کن تازه یاد گرفتی پاهاتو ببری تو دهنت جااااااااااااااااانم اون پاهای کوچولوتو اگه بدونی چقدر خوشم میاد از این کارت هر وقت پاتو میبری سمت دهان کوچولوت من فوری باباجون رو صدا میکنم بیا نگاه کن و کلی کیف میکنیم از این صحنه دوستت داریم دلبندمان ...
29 مرداد 1390

شروع غذای کمکی

عزیزم دیروز 90/05/25 غذا خوردن رو تجربه کردی چه شوقی داشتی، حسابی هم فرنی رو تحویل گرفتی من و باباجون چه کیفی میکردیم وقتی غذاخوردنت رو می دیدیم الهی قربونت برم روز به روز داری بزرگتر میشی و شاد و خندون تر از خدا میخوام که تو همیشه سالم و خندون باشی عزیزم بخند که با خنده هات زندگی ما شیرین و شیرین تر میشه دوست دارم جگر مامان اینم چندتا عکس از غذا خوردنته ببین مامان چقد ناز و کوچولو هستی میدونم حالا دیگه مردی شدی واسه خودت دوست دارم عزیزم بوووووووووووووووس ...
29 مرداد 1390

عکس از اولین لحظات زندگی

سلام مامانم عزیز دلم پسر ناز و خوشگلم این عکسا که در بالا میبینی عکس خودته سه چهار روز بیشتر نداشتی ببین چقدر خوشگلی الهی قربونت برم جانم اینم عکس از اولین ساعت تولدته این عکس رو زن دایی زهره گرفته تو بیمارستان من هنوز تو رو ندیده بودم آخه هنوز کاملا به هوش نیومده بودم قربونت برم همون موقع که به دنیا اومده بودی چشمای نازت باز باز بود انشاالله همیشه چشمای خوشگلت به دنیا و حقایق اون باز باشه و با چشمات قشنگی های عالم رو نظاره گر باشی ...
29 مرداد 1390

شروع غذای کمکی

عزیزم دیروز 90/05/25 غذا خوردن رو تجربه کردی چه شوقی داشتی، حسابی هم فرنی رو تحویل گرفتی من و باباجون چه کیفی میکردیم وقتی غذاخوردنت رو می دیدیم الهی قربونت برم روز به روز داری بزرگتر میشی و شاد و خندون تر از خدا میخوام که تو همیشه سالم و خندون باشی عزیزم بخند که با خنده هات زندگی ما شیرین  و شیرین تر میشه دوست دارم جگر مامان اینم چندتا عکس از غذا خوردنته ببین مامان چقد ناز و کوچولو هستی میدونم حالا دیگه مردی شدی واسه خودت دوست دارم عزیزم بوووووووووووووووس                   ...
26 مرداد 1390

خونه بهداشت

سلام مامان جون خوبی گلم امرووووووووووووز باهم رفتیم مرکز بهداشت از مامانای خونه دار که شیر خودشون رو به بچه هاشون میدن و وزن هم خوب میگیرن تقدیر و تشکر کردند یه جلسه کوچولو بود من و تو رو هم دعوت کرده بودند تازه یه کادو هم بهمون دادند بعد از جلسه تو رو وزن کردم نسبت به هفته قبل 200گرم اضاف کرده بودی آخه ماه رمضانه ترسیدم خدایی نکرده وزنت کم بشه الان پنج ماه و ده روزته .وزنت 8550 گرم و قدت 71 سانتی متر است . دوستت داریم من وبابا خیلی زیاد .بوووووووووووووووس . اینم یه عکس ناز و خوشگل از تو و نی نی هایی که در این جلسه شرکت داشتن در ادامه مطلب اونی که لباس نارنجی پوشیده خودتی عزیزم ...
22 مرداد 1390

یه کوچولو سینه خیز

سلام مامان جان امروز خیلی خوشحالم چون تو امروز تونستی یه کوچولو سینه خیز بیای جلو و این من و بابا جون رو خیلی خوشحال کرد. قربون اون دست و پای کوچولوت که خیلی تلاش میکنی برای حرکت نگاه کن اینم عکسته روز به روز داری شیرین و دوست داشتنی تر میشی همش دوس داری دمر بخوابی و من میترسم خدایی نکرده واسه نفس کشیدن مشکل پیدا کنی به خاطر همین مدام بلندمیشم وتو رو به پهلو می خوابونم واصلا هم دوست نداری به پشت بخوابی . مامانم عزیز دلم هر روز صدای خنده ات تو خونه مون بلند و بلند تر میشه و قلب ما از عشق به تو سرشار                     د...
21 مرداد 1390

یه کوچولو سینه خیز

سلام مامان جان امروز خیلی خوشحالم چون تو امروز تونستی یه کوچولو سینه خیز بیای جلو و این من و بابا جون رو خیلی خوشحال کرد. قربون اون دست و پای کوچولوت که خیلی تلاش میکنی برای حرکت نگاه کن اینم عکسته روز به روز داری شیرین و دوست داشتنی تر میشی همش دوس داری دمر بخوابی و من میترسم خدایی نکرده واسه نفس کشیدن مشکل پیدا کنی به خاطر همین مدام بلندمیشم وتو رو به پهلو می خوابونم واصلا هم دوست نداری به پشت بخوابی . مامانم عزیز دلم هر روز صدای خنده ات تو خونه مون بلند و بلند تر میشه و قلب ما از عشق به تو سرشار دوست داریم و میبوسیمت شادی زندگیمان ...
21 مرداد 1390